میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

۱۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • فاطمه غلامی
#همیشه وقتی ی چیزی میگفتم و مامان بساط روضه خوندن رو پهن میکرد شاکی میشدم، ولی امروز خودم از صبح وسط بساط روضه ام. از دسته گل و کادویی که نبوده و نیست بگیر تا خودِ خودِ بازی آشتی و دلتنگی و این حرفا. یکی نیست بگه ی جوری بازی در بیارید که آدم دلش بیاد بازی بخوره. خدایا شکرت با این فامیل های دو سر گل و گلاب ما. (این روضه اصطلاح خاصی تو خونه ماست، سبک و ماهیتش با اون روضه فرق میکنه)

#از وقتی طرح دو فوریتی آقایون اصلاح طلب مجلس رو خوندم، مدام برنامه مسئول ... بسیج دانشجویی کشور جلو چشمم هست. عبارت طرح سوال توی بند یک طرح، دقیق مصداق همون سوال پرسیدن من و فنا دادن برنامه بود. چه سالی بود 92. یعنی وسط اون خونه نبودن ها ی حبس رفتن کم داشتم که نشد دیگه. حیف. (اگه باز ببینمش باز همون سوال رو ازش میپرسم بی شک)

#صحبت های امروز آقا رو که گوش می کردم بنظرم قسمتی که در مورد بحث آشتی ملی گفتن، بیشتر از اینکه جواب به فتنه گرهای 88 باشه، پیچوندن گوش امثال باهنر و سلیمی نمین و ... بود و الا تکلیف جناب باغی و دار و دسته ش که مشخصه.

#نسبت به سفر روحانی به عمان و کویت حس خوبی ندارم. هر وقت پای وساطت این شیخ نشین ها به میان اومده یک ضربه ای خوردیم و صد البته که از خودی خوردیم و نه از اونها. اون از وساطت مذاکرات که از غنی سازی بیست درصد رسیدیم به پلمپ و بتن و برجام، و حالا هم که بعد دو سال ویران کردن خونه و مدرسه و بیمارستان و عزا کردن عروسی های مردم یمن، تازه برای اولین بار موشک یمنی ها رسیده به ریاض، خدا میدونه دوباره چه نقشه ای دارن.

#داشتم شبکه ها رو میگشتم یهو تصویر سید اومد که داشت از سید عباس میگفت و بعدش سخنرانی خود سید عباس که گفت اگه ذلت رو بپذیریم اون وقت این ذلت رو باید به فرزندانمون به ارث برسونیم. گفتم نه خودش پذیرفت و نه گذاشت به بچه ش برسه. مامان آه کشید. وقتی مناجاتش رو پخش کردن یاد مناجات های شهید چمران افتادم. دیگه به این نتیجه رسیدم که خدا وسیله مرگ آدم ها رو بنا بر خواست واقعی دلشون قرار میده. یکی تو استخر، یکی تو آتیش، یکی تو لباس سیاه عزای اربعین، یکی هم همون جور که تو قنوت نمازش خواسته تیکه تیکه. (به همسر سید عباس موسوی و پسرش غبطه میخورم. این شهادت خانوادگی فوق عاشقانه ست ...)

#مستند شریک الانتصار رو قبلا دیده بودم. هر بار میبینمش یک جنبه ش بیشتر اشکم رو در میاره. نمیدونم چرا برای بعضی ها تحمل کسی که وظیفه ش رو درست انجام داده سخت تر از بازخواست کردن کسی هست که نه تنها خراب کرده بلکه اصلا عین خیالشون هم نیست که خراب کرده. غر زدن برای اینکه چرا این بودجه به بازسازی لبنان اختصاص داده شده خیلی راحت تره از اعتراض به اینجور حیف و میل بودجه استان توسط استاندار و شهردار و فرماندار. اعتراض پیشکش، تحسین هم میکنن!

#جناب صادقی توئیت گذاشته که نهار رفتن شورایعالی فضای مجازی و به هر کدومشون هم ی گوشی دادن. دلم میخواد به جای اینکه بنویسم چرا دادن یا چرا گرفتید، یادم بمونه اون موقع ها که میرفتیم جلسه، فرق نمیکرد بسیج باشه یا نهاد یا شرکت، قرار نانوشته بین مون این بود اگه ختم به کار میشد از پذیرایی که همون کیک و آب میوه بود میخوردیم، اما اگه به نتیجه نمیرسید، یا میدیدیم اصلا ما اهل اون کار نیستیم یا کار بی فایده و ثمری هست، کلا دست بهش نمیزدیم که مدیون بیت المال و یا اون طرف مقابل نباشیم.

#به آدم ها و مشکلاتشون با عینک پوزیتیویسم نباید نگاه کرد، دیگه اعتقادات و احساس شون که جای خود داره. (شاید به یاد آوردن این نکته بی ربط نباشه به تذکر امروز آقا به مسئولین)


سنجاقـ ـَک:
هیچ چیزی جای وبلاگ رو نمیگیره برام اما میتونم در یک لحظه حذفش کنم.
از شبکه اجتماعی ... بیزارم اما نمیتونم مطالبم رو ازش حذف کنم.
حکایت دنیا هم همینطوره گویا.
  • فاطمه غلامی
اینکه من دزدی نمیکنم به معنی خوب بودن من نیست
حتی اینکه از دیوار مردم بالا نمیرم هم به معنی دزدی نکردن نیست
گفتم که خودم و شما در جریان باشید!

#شدیدا به استاد فلسفه اخلاق نیازمندم، در حد جنگ و جدل وسط مباحثه
#زیادی سر در جیب مراقبه (!) فرو بردم، گویا داغ کردم
#آبجی صبح رفته مسابقه، ده روز دیگه میاد. فیلسوف نشم این ده روز!

سنجاقـ ـَک:
جناب صالحی امیری وزیر ارشاد گویا فرمودند که: «این دولت و شخص رئیس جمهور و اغلب وزرا از خانواده ایثارگران بوده یا خود ایثارگر هستند یا در عرصه‌های مختلف ایثار خدمت کرده‌اند و از این نگاه تخریب دولت، تخریب فرهنگ ایثار و شهادت است و کمک به دولت برای رسیدن به قله‌های توسعه و پیشرفت کمک به توسعه فرهنگ ایثار است».

اینکه «ملاک حال فعلی افراد هست» بماند، اینکه «چه چیزی مصداق تخریب هست» بماند، حتی اینکه «بایدها و نبایدهای فرهنگ ایثار و شهادت چیست» هم بماند. فقط یکی بی زحمت لطف کنه به من بگه ایشون این جملات گهربار رو از کجا پیدا میکنن.
  • فاطمه غلامی


#
...

#بعدا: شاید بهتر باشه همین #... باقی بمونه.
  • فاطمه غلامی

یعنی شما هی بشین برنامه بریز و هماهنگ کن بین ساعت حرکت و محل قرار با رفیقت، بعد دقیق مادر جان تو دقیقه آخر کل برنامه رو تو دو جمله بفرسته هوا که «اگه بارون بود نمیری». الان باید تا صبح بشینم به دعا که بارون بند بیاد.


#ی زمانی تو برف و بوران هم میرفتیم راهپیمایی اما حالا ...

#قال رسول الله صلی الله علیه و آله: نِعمَتانِ مَکفُورَتانِ الأمنُ و العافِیَةُ.


سنجاقـ ـَک:
امروز بی بی سی به مناسبت 20 بهمن و سالگرد والفجر 8 و فتح فاو مطلبی نوشته که توی یک خط خلاصه میشه:« ملت! هاشمی و حسن روحانی میخواستن جنگ همون سال 64 تموم بشه ولی سپاه نذاشت».
شب 22 بهمنی بسنده میکنم به: بی بی سی ست دیگر!
  • فاطمه غلامی

حل المسائل خریدن توی خونه ما جرم بود. مامان میگفت بچه ها رو تنبل میکنه. اهل تقلب و رونویسی هم نبودم. خانم ا...، معلم راهنماییمون - همونی که بدون مراقب ازمون امتحان میگرفت - هم بهمون یاد داده بود امین دست و چشممون باشیم. اون روز هر چی بچه ها اصرار کردن که خانم ش... اعصاب نداره و نمره کم میکنه، زیر بار نرفتم. حالا چراش رو واقعا نمیدونم! شاید لج کرده بودم باهاش، شاید هم حوصله نداشتم! زنگ جبر که شد، خانم ش... اومد سر کلاس و گفت دفترها رو میز. بچه ها که تا قبل اومدنش دفتر و حل المسائلها رو بین هم پاس کاری میکردن، از نیمکت اول دفترها رو باز کردند.

زیر تمرینها رو خط زد تا رسید به نیمکت ما. ی نگاه چپی به من و دفترم کرد. گفتم «هر چی بلد بودم رو حل کردم خانم» و این هر چی بلد بودم شامل دو تا سوال از کل تمرین های فصل بود. اینکه چجوری دعوام کرد بماند، فقط اعلام کرد که اگه جلسه بعد مادرم نیاد مدرسه، حق ندارم برم سر کلاس. دعواش برام مهم نبود ولی اینکه مثل بچه کوچولوها مادرم رو بخواد خیلی بهم برخورد. خیر سرم دبیرستانی بودم! اومدم خونه و به مامان گفتم که معلمم خواسته بیای مدرسه. وقتی دلیلش رو گفتم ی لبخندی زد و گفت باشه.

جلسه بعد رفتم در دفتر رو زدم. ناظممون گفت چیه ...؟ (شما همون غلامی بخونید). گفتم با خانم ش... کار داشتم. بماند که چقدر ضایع بود وقتی هر کی رد میشد و بچه مثبت کلاس رو با مادرش جلو دفتر میدید میپرسید «چی شدههههه؟!!!». خانم ش... اومد بیرون. گفتم خانم گفته بودید مادرم بیاد. یک جوری برگشت به مامان گفت بچه تون درسش ضعیفه و تنبله که دهنم وا موند! مامان هم با اون خونسردی خاصی که بعضی مواقع به سراغش میاد گفت «خب نمره هاش چطوره؟» و اینجا بود که با باز کردن دفتر نمره دهن خانم معلم وا موند و قضیه رو با یک «گویا اشتباه شده» ماستمالی کرد و تا آخر سال دیگه کاری به اینجانب نداشت.


#همه اشتباه ها به این راحتی ماستمالی نمیشه.


سنجاقـ ـَک:

الان حس خیلی بهتری دارم نسبت به انصراف فیلم «امپراطور جهنم» از جشنواره بعد از حذفش از بخش رقابتی. 

حتی تیتر دکتر میم هم حالا واقعا برازنده ست بنظرم: +جشنواره، روزهای ناامیدی و ترس.

فقط کم مونده به طرف بگن تو خودت نمیفهمی چی ساختی!

  • فاطمه غلامی
ی لحظه به این فکر میکنم که ی شال گردن بلند مردونه بندازم، از خونه بزنم بیرون و همینطور که دستهام رو فرو کردم تو جیب پالتوم آروم آروم برم و برم و برم. ی لحظه هم به این فکر میکنم که پاشم برم تو آشپزخونه و بساط ی کیک حسابی رو راه بندازم. یعنی تا این حد تفاوت بین گزینه های روی میز!

#بیرون ی کولاکه حسابیه.
#یادم رفته بود باد هم میتونه زوزه بکشه!
#هوا شده عین محرم ده سال پیش. فوق عاشقانه س ...

سنجاقـ ـَک:
فقط پرزیدنت ما میتونه در یک روز و طی یک سخنرانی هم با خنده به ترامپ بگه تو از سیاست چیزی نمیفهمی و هم از حلال مشکلات بودن روش مذاکره مثل برجام برای باقی مسائل.
خوشبختانه ما پرزیدنتمون بر عکس پرزیدنت آمریکاییها اینکارست. اصلا تو تاریخ ثبت شده اینکاره بودن ایشون. حتی در حد خاطره تعریف کردن جک استراو از مذاکره توی دستشویی قطار!

قاصد ـَک:
با تشکر از وبلاگ سیب زمینی بابت مطلب: +پیدا میشی غصه نخور
درست در لحظه ای که داشتم حرص میخوردم از دست چند تا زالو صفت، نقش مسکن صبر رو داشت برام.

با تشکر از جناب صفایی نژاد بابت مطلب: +زیر پا نهادن محبوب مجازی
هم تلنگر به جایی بود و هم خاطرات شاگردی محضر استاد کدخدایی رو زنده کرد برام.

با تشکر از بخاری عزیز بابت مطلب: +بهمن خاص
که هم موجب شد اسم کتابی که میخواستم یادم بیاد و هم خیلی صاف و صادقانه بود، مخصوصا خط آخرش :)

و در پایان با تشکر از احلام جان بابت مطلب: +میشه من شما رو یه بوس کنم؟
شما فکر کن فقط بابت ترجمه «اورگیم سنه قوربان» ...
  • فاطمه غلامی
رفتم ی سر به ایمیلم زدم بلکه استاد سوالاتی که گفته بود رو فرستاده باشه، دیدم کلی ایمیل از goodreads دارم. یادم رفته بود کاربری دارم اصلا!

#بعد مدتها ی فصل خاطره بازی اساسی با کتابا چسبید.

سنجاقـ ـَک:
ی بنده خدایی مدیریت فرهنگی خونده بود. بعد یک سری نظرات دسته گل به آب دهنده، بهش گفتم اگه تو مدیر فرهنگی، فرهنگ باید سر بذاره بیابون. حالا ترامپ ی حرکت زد، جناب لاریجانی ترانه علیدوستی رو کرد نماد غیرت ملی. موندم طفلی غیرت ملی سر به کدوم بیابون گذاشته بعد این تعریفات جناب لاریجانی.

قاصد ـَک:
با تشکر از خانم آراسته نیا
بابت شعر زیباشون: +تو جای فصلا رو عوض کردی، بهمن برامون اول عیده
  • فاطمه غلامی

+ چقدر شلوغه!

- پیام آقا رو میخونه؟

+ آره. داغ سنگینه

- ...

+ آدم دلش میخواد گریه کنه

- فابک للحسین

+ چی؟

- گر سوخته است بال و پرت فابک للحسین، گرمانده داغ بر جگرت فابک للحسین ...


#به نیمه شب نکشیدم ... 13:03

#از دانشگاه رسیده. میگه برای شهدای هم استانی جدا هم بنر زدن. دو شهید گیلانی ...


سنجاقـ ـَک:

اول جمادی الاول

این پرچمهای یا زهرا

این پوستر روزهای اول

و فقط دوازده روز دیگر ...

  • فاطمه غلامی

گفت برو تو اتاقم کتابامو ببین. از بین کتاباهای حوزه ش، از بین کتابای آموزشی شوهرش، دستم رفت سمت مکیال المکارم که مدتی بود دنبالش بودم ...

عرض کردم: یا بن رسول اللّه! معنای فرمان خداوند به پیامبرش حضرت موسی (علیه السلام) که فرمود «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقدَّسِ طُویً» چیست؟ فقهای فریقین، می پندارند که نعلین حضرت موسی، از پوست مردار بوده است.

حضرت فرمود: هر کس این چنین گوید، به موسی (علیه السلام) افترا بسته است و او را در نبوّت خود نادان شمرده است، چون مطلب از دو حال بیرون نیست. یا نماز خواندن موسی با آن نعلین جایز بوده یا جایز نبوده است. اگر نمازش صحیح بوده، پوشیدن آن کفش در آن بقعه زمین هم برای او جایز بوده است، زیرا هر قدر آن بقعه و زمین مقدّس پاک باشد، مقدّس تر و پاک تر از نماز نیست. اگر نماز خواندن موسی (علیه السلام) با آن نعلین جایز نبوده، ایراد به موسی (علیه السلام) وارد می شود که حلال و حرام خدا را نمی دانسته است و از آن چه نماز با آن جایز است و آن چه جایز نیست، اطّلاع نداشته است. و این نسبت به پیغمبر خدا، کفر است.

عرض کردم: آقای من! پس تأویل آن چیست؟

فرمود: موسی (علیه السلام) در وادی مقدّس، با پروردگار خود مناجات کرد و گفت: «بارالها! من، خالصانه، تو را دوست دارم و از هر چه غیر تو است، دل شسته ام»، با آن که اهل خود را بسیار دوست می داشت. خدای تعالی به او فرمود: «نعلین خود را به در آر» یعنی، اگر مرا خالصانه دوست داری و از هر چه غیر من است، دل شسته ای، قلب ات را از محبّت اهل خود تهی ساز.


#من هنوز چسبیدم به کفش هام ...


سنجاقـ ـَک:
  • فاطمه غلامی