میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

آقا ببخشید که حتی گریه م هم بوی اخلاص نداشت و دلتنگی جاده فانوس ناخالصیش شد...
ببخشید بانو که شما رو یادم رفت و طلبکار شدم و حرف بزرگتر از دهنم زدم ...
ببخشید
غلط کردم

#از طرف یک عدد نادمِ کربلا ندیده ی دلتنگ تکیه به دیوار دارالحجه و یک دل سیر زار زدن ...

  • فاطمه غلامی

خبر رو که خوندم یک قطره اشک از گوشه چشمم سر خورد ...


#کاش دخترک میدونست ابد در پیش داره ...

#فطرت پاکش با جاودانگی آشنا بود ولی ...


#سنجاقـ ـَک :

چند سال پیش ، شب زیارتی حضرت علی اصغر علیه السلام ، مداح با یک جمله جمعیت رو از روضه خوان بی نیاز کرد. گفت رباب غصه نخور که علی اصغرت رو عمو محسنش میزبانی میکنه .

نمیدونم مادر زینب کوچولو هشت ماهه هم جزو صد شهید حمله پلیس به دسته عزاداری هفته قبل در نیجریه بوده یا نه و الان عزادار جگر گوشه ش هست. نمیدونم اما ...

یَظهَرُ اللّه‏ُ قائِمَنا فَیَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ

  • فاطمه غلامی

دور و برمون مردهای زیادی هستند که ازدواج مجدد و تعدد زوجات رو در شرایط و با نتایج متفاوت تجربه کردند.

از این آقایون که صرف نظر کنیم، یک سری آقایون هم هستند که زن و بچه هاشون دست به دعا هستند که همسر یا پدرشون زودتر تجدید فراش کنه و بره کلا زمانش رو با همسر دومش بگذرونه.


#شک نکنیم خداوند بهتر از هر کسی آدمیزاد دو پا رو میشناسه

#سنجاقـ ـَک :

+رضوان بانو می گفت:

احادیثی داریم درباره وظایف هر کدام از همسران نسبت به هم.

پیامبر (ص) خطاب به زنان فرمودند هر زنى که بر اخلاق بد شوهرش صبر کند، خداوند سبحان ثواب حضرت آسیه را به او می دهد. ای‌ حولاء هر زنی‌ که‌ برای‌ شوهر چیزی‌ بیاورد که‌ او را خوشحال‌ کند، در بهشت‌ از هر رنگی‌، غذای‌ بهشتی‌ به‌ زن‌ می‌ دهند و می‌ گویند این‌ در مقابل‌ آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ در دنیا انجام‌ دادی‌. وقتی‌ زن‌ درخانه‌ کار می‌ کند و وسیله‌ ای‌ را از جایی‌ برمی‌ دارد و در جای‌ دیگر می‌ گذارد، در این‌ حال‌ خداوند به‌ او نظر می‌ کند. و هر که‌ خدا به‌ او نظر کند، او را عذاب‌ نمی‌کند. ای‌ حولاء اگر زنی‌ با عصبانیت‌ رویش‌ را از شویش‌ برگرداند، با خاکستر جهنم‌ که‌ بر چشمانش‌ سرمه‌ کشند، عذاب‌ می‌ شود.

و خطاب به مردان فرمودند با زنان‌ مهربانی‌ کنید و دل‌ آنها را بدست‌ آورید و آنها را عصبانی‌ نکنید و مهریه‌ را اگر به‌ آنها داده‌ اید با زور از آنها پس‌ نگیرید که‌ در اینصورت‌ عذاب‌ می‌ شوید. هر مردی‌ که‌ به‌ صورت‌ زنش‌ سیلی‌ بزند،خدا دستور می‌ دهد که‌ مالک‌ جهنم‌ هفتاد ضربه‌ در آتش‌ بر او بزند. و هر مردی‌ که‌ دستش‌ را برای‌ زدن‌ بر سر زن‌ مسلمانی‌ فرود آورد، خدا دو دست‌ او را به‌ میخهای‌ آتشین‌ جهنم‌ می‌ کوبد. ای علی خدمت به خانواده، کفاره گناهان کبیره و خاموش کننده خشم خداوند و مهریه حورالعین و زیاد کننده حسنات و درجات است.  

نکته مشترک بیشتر این حدیثها این هست که نمی گویند فلان کار را بکن تا همسرت برایت فلان کار را بکند، بلکه آدم را به خدا حواله می دهند و می گویند فلان کار را در حق همسرت بکن تا خداوند فلان پاداش را به تو بدهد یا فلان ظلم را در حق همسرت نکن تا خداوند فلان طور عذابت نکند. در واقع  این یک معامله دو سر سود ست یعنی اگر آن کار را کردم و او هم در عوض آن فلان محبت را به من کرد فبها المراد. اما اگر به روی خودش نیاورد یا پرتوقع شد هم ضرری نکردم چون کسی ضامن پاداش من است که وعده اش حق است. 

  • فاطمه غلامی

امشب آبجی دو تا مدال طلا برامون سوغات آورده ^_^


#بگو ماشاالله

#ان شاالله عکسها به زودی

  • فاطمه غلامی

+ مادر آقای بدری، زن قد کوتاه و لاغری بود که ی پنجه دیوانه رو دور خودش نگه داشته بود ...

- یعنی چی ی پنجه دیوانه؟

+ چند تا بچه داشت که عقل درست و حسابی نداشتند. تو ی خونه زندگی می کردند. پسرش 40-50 سالش بود رفته بود دختر 13-14 ساله ی مردی که مثل خودش ول و بی مسئولیت بود رو گرفته بود. مادره بنده خدا اون عروسه رو هم بزرگ کرد. با چه بدبختی ای زندگی میکرد.

- خب!

+ ما بچه بودیم ، ی روزی مادر آقای بدری اومد خونه مون داشت با مادرجون حرف میزد. گفت ی پیرزنی از ی جاده ای رد میشد دید چند تا زن نشستند کنار دیوار و دارند در مورد ی دختری حرف میزند. پیرزن همینطور که رد میشد فقط پلک روی هم زد ...

- یعنی داشتند در مورد دختره بد میگفتند و پیرزنه تایید کرد؟

+ آره دیگه. گفت پیرزنه ی پلک روی هم زد و رفت. مدتی بعد پیرزنه مرد. بستگانش تو خواب دیدنش. بهش گفتند چیه چرا ناراحتی؟ گفت من اینجا دارم بخاطر اون پلکی که روی هم زدم و تاییدی که ندیده و ندانسته کردم عذاب میکشم و موندم چطور از اون دختر حلالیت بگیرم.

- خب؟!

+ چند سال گذشت و مادر آقای بدری مرد. یعنی وقتی مرد انگار که عروس مرده.

- خوشگل شده بود؟!

+ با اینکه پیر و خمیده بود، قشنگ بود ولی منظورم اینه که اینقدر مراسمش شلوغ شده بود و مردم اومده بودند که انگار ی تازه عروس یا ی زن جوونی از دنیا رفته. از بس که زن خوبی بود.

- خدا رحمتش کنه.

+ گذشت تا اینکه ی روز رفتم خونه دیدم زن آقای اکبری نشسته پیش مادرجون داره پشت سر زن آقای بدری حرف میزنه ...

- همون عروس کوچولوهه؟

+ آره. دیگه بزرگ شده بود بچه هم داشت.

- خب؟!

+ گفتم خاله جان شما دیدی فلانی خطا کرده باشه؟ گفت ی عالم آدم میرن خونه ش و میان. گفتم خونه ما هم ی عالم آدم میرن و میان. در این دروازه صبح تا شب بازه و رفت و آمده. پس هر کی میاد تو این خونه دنبال ما میاد؟ دنبال من میان یا دنبال مادرم؟ خلاصه ناراحت شد و رفت.

- همینجوری گفتی؟!

+ آره! دروغ نگفتم که. اون موقع که جاده نبود فوری بری و بگیری بیاری. فصل کشاورزی که میشد در خونه کامل باز بود. یکی دنبال آب میومد یکی چایی، یکی بیل میخواست یکی داس. ی بار میدی تو حیاط پنج تا تیلر هست، پنج تا موتور هست.

- آخی اینا رو یادمه که در حیاط مادرجون باز بود. همه ش میرفتن و میومدن.

+ بهار و تابستون همیشه همینجوری بود. به مادرجون گفتم چرا میذاری بیاد بگه؟ تو دیدی مادر من؟ گفت نه ولی مردم میگن، من چی کنم؟ گفتم پاشو برو، نمون اونجا که ببینی و بشنوی.

- ای بابا! پس همیشه روزگار همین بساط بوده ...

+ و همینطور هم خواهد بود.


#از سری مکالمات مادر دختری نیمه شب 165

#اسامی مستعارند

#سنجاقـ ـَک :

دیشب مادر خاطره گفت، امروز جلوم به عزیزتر از جانم تهمت زدند. از یک طرف عزیزتر از جان گفته به خاطرش تندی نکنیم، از یک طرف اون بنده خدا هم خیلی تو باغ نبود و فقط شنیده هاش رو تکرار میکرد. منم فقط بسنده کردم به چند تا: عه! نفرمایید اینووو.

  • فاطمه غلامی

درست راس 00:00 در اتاقم رو باز کرد و اومد داخل.

داشتم با داروهام ور میرفتم که بعدش بیام سر وبلاگ و بعدش هم خواب.

در رو باز کرد و گفت: فاطمه کجایی؟ ببین اینو ! خوبه؟

  • فاطمه غلامی

خدایا خودت دلمو آروم کن که دوباره دارم کم میارم ...

  • فاطمه غلامی
موندم آخه چطور میشه صفحه صفحه نیاز و خط به خط نجوا رو این روزها به طرز معجزه آسایی خلاصه کرد در دو کلمه « التماس دعا » .

# ...
#سنجاقـ ـَک :
بهانه گیر نبود این دل، این بهانۀ توست
به هر طرف که نظر می کنم نشانۀ توست
  • فاطمه غلامی

از 8 صبح تا 4 عصر کلاس داشتم. دم غروب که فاطمه زنگ زد (فاطمه پست مدادرنگی) شنیدن صداش حالم رو کمی سر جا آورد. دلم واقعا تنگ شده بود. کلی از شاگردهای کوچولوی پیش دبستانیش گفت و البته قرار شد ان شاالله ی روز برم موسسه که هم خودش رو ببینم و هم پسر کوچولوهای شیطونش رو. آخرهای صحبتمون با خنده گفت "میدونی فاطمه، هر خبر سیاسی ای که میشه من یاد تو می افتم. مثلا همین ترامپ که رای آورد من همه ش میگفتم الان فاطمه داره خبرهای لحظه به لحظه رو دنبال میکنه. اصلا میدونی به همه میگم فاطمه از دهه پنجاه هم خاطره داره". خندم گرفت . گفتم "مطمئنی دهه پنجاه ؟ تا قاجارش رو ثبت کردن ها! چند روز پیش هم داشتم از عصر مردان آنجلس برای زهرامون میگفتما!". حرف چند تا از دوستای دیگه مون رو هم سر این سر به خبر بودنهام که بهش گفتم رسما افتاده بود روی دور خنده. خداحافظی که کردیم یاد اون بنده خدایی افتادم که میگفت بی خبری، خوش خبریه. راست میگفت.


#نمردیم و دیدیم اتاق فرمان فتنه 88 ، تبدیل به معلم اخلاق در اعتراضات پس از انتخابات آمریکا شده!

#مرجع تعیین دموکراتیک بودن انتخابات کشورها را نام ببرید. (20نمره)

#سنجاقـ ـَک :

یاد روزی افتادم که بی بی سی تیتر زد : +شورشی که جنبش نشد، شش سال بعد "جنبش سبز"(دانلود فیلم)

  • فاطمه غلامی

بی جهت نیست قدما گفتن رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود .


#یک چهارشنبه طبق برنامه پیش نرفتما ...

  • فاطمه غلامی