میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

۲۹ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

با حکم جلب رفتن در خونه طرف.
طرف حاضر به همکاری نشده و به قول خودش با کمک پسرش فرار کرده رفته تو خونه.
تا سه نصف شب هی پیام فرستاده که مامور پشت دره، منم نمیرم، اونا نمیرن، حکم جلب غیر قانونیه، فلانه، بهمانه.
از اینور هم بعد از کلی تو بوق و کرنا کردن کانالاشون که آی بیاید از فلانی دفاع کنید و بعد رفتن خبر رو سایت ها و خبرگزاری های معاند، برادر طرف اومده میگه کشور نیاز به آرامش و وحدت داره، قوه قضائیه و دادستانی برای ما محترم اند و برادرم مطیع ولایت فقیه هست.

#خدا وکیلی الان جای سیامک انصاری خالی نیست زل بزنه به دوربین؟!
#قضیه اون +خرکه که یادتون هست. تا انتخابات داریم هنوز. جاهای خنده دارش مونده.
#همه آثار ابراهیم حاتمی کیا ی طرف، اونجایی که تو آژانس شیشه ای نرگس میگه «مو میدونم این وسط گوشت قربونی عباسه» ی طرف. شنیدم جدیدا راس فتنه هم از ارادتش به ولی فقیه گفته.


#سنجاقـ ـَک :
«شهید شهریارى بسیجى‌ وار کار کرد. آن روزى که درها را به روى ملّت ایران خواستند ببندند که محصول این رادیو دارو ها به دست مردم نرسد... اینها - مرحوم شهید شهریارى - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطّلاع دادند که ما لوله‌ى سوخت و صفحه‌ى سوخت را هم ساختیم». + بیانات آقا - ۱۳۹۳/۰۹/۰۶
همسر شهید شهریاری بعد از یاداوری نماز شب ها و حیا و تواضع شهید، گفتند: «به جرات می گویم در تمام زندگی مشترکمان کلمه ای از مجید دروغ نشنیدم به همین دلیل است که میگویم اگر مجید شهید نمی شد عجیب بود».
گویا هر شهیدی، در کنار اون وجهی که لایق و برازنده شهادتش کرده، یک وجه مظلومیت هم داره.
دردناک ترین بخش مظلومیت شهید شهریاری، به نظرم نه نحوه شهادتشون، بلکه صحبت های همون آقایی بود که بی هیچ شرمی گفت «اگر ما امروز 20 درصد را تعلیق کرده‌ایم اصلا از اول به آن احتیاج نداشتیم» و با وقاحت تمام فراموش کرد روزی رو که گفته بود «اگر در آن زمان شهید شهریاری می‌گفت که من مثلاً 10 میلیارد تومان دستمزد می‌گیرم تا این کار را انجام دهم، ما مجبور بودیم که بدهیم؛ هر چه می‌گفت، مجبور بودیم که بدهیم، برای این‌که کس دیگری نبود که این کار را انجام دهد. تنها کسی که در مملکت می‌توانست این کار را انجام دهد، شخص شهید شهریاری بود و لاغیر. با این حال، ایشان حتی یک ریال هم دستمزد نگرفت. حتی وقتی من خواستم دستمزد ایشان را پرداخت کنم، ناراحت شدند و گفتند که من این کار را برای کشورم انجام دادم».
آقای صالحی! خیلی زود فراموشی گرفتی دکتر، خیلی زود.
  • فاطمه غلامی
- فردا 28 صفره؟
+ آره
.
.
.
- امروز چند شنبه ست؟
+ حالت خوبه؟ یک شنبه.
- فردا دوشنبه ست ...
.
.
.
#صبح یک دوشنبه ... عصر یک دوشنبه ... امان از داغ این دوشنبه ها
  • فاطمه غلامی

اینجانب رو تصور کنید در حالی که دو چشم بینام و شش دنگ حواسم معطوف به مانیتور و مطالب مهم موجود روی صفحه هست. حالا ادامه ماجرا ...

+ فاطمه
- (تغییر حالت به یک چشم به مانیتور، یک چشم به مادر): بله؟!
+ نهار باقالی خورشت درست کردم. ماهی شور میخوری یا آشپل؟
- (تغییر حالت به کلا به سمت مادر): چی؟
+ ماهی بذارم یا آشپل؟
- فرقی نمیکنه.
+ باز شروع کرد فرقی نمیکنه فرقی نمیکنه رو!
- خب واسه من فرقی نمیکنه. ببین زهرا چی میخوره همون رو بذار.
+ زهرا رو ولش کن. اون که نمیخوره. تو چی میخوری؟
- واسه من فرقی نمیکنه. هر چی گذاشتی میخورم.
+ فرقی نمیکنه! یعنی من الکی تا اینجا اومدم؟!
- خب من هر دو رو دوست دارم. نمیتونم انتخاب کنم.
+ هر دو نمیشه.
- خو ماهی بذار ... نه آشپل بذار.
+ با این سن و سال هنوز نمیتونی انتخاب کنی پس حالا حالاها رو دستمون موندی. بالاخره ی روز مجبوری انتخاب کنی.
- (بنده در حالت دست روی صورت مثلا خجالت و این حرف ها): اون موقع دیگه نمیشه دو تا رو دوست داشت، انتخاب راحته.
+ فکر کردیییی! حالا من چی بذارم؟
- همون ماهی بذار.
+ (در حال خروج): رو دستمون میمونه این.
- (بدو به سمت در اتاق): گفته باشم ها! من اینا رو امشب مینویسم تو وبلاگم.
+ بله میدونم ...ـی (به نفعم نبود سانسورش کردم :) )

#هلاک فوران محبت مادرانه ات.
#دلم سوخت برا نیمه گمشده ندیده و نشناخته م که در حد ماهی شور حسابش میکنند :/

#سنجاقـ ـَک :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا

ای کسانی که ایمان آورده اید

لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزًّی لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا

همانند کسانی نباشید که کفر ورزیدند و درباره برادرانشان، هنگامی که آنها مسافرت کردند (و در سفر مردند) و یا رزمنده بودند (و شهید گشتند)، گفتند اگر در نزد ما مانده بودند نمی مردند و کشته نمی شدند

لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فی‏ قُلُوبِهِمْ

(بگذارید) تا خداوند این (عقیده و گفتار) را حسرتی در دل های آن ها قرار دهد

وَ اللَّهُ یُحْیی‏ وَ یُمیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ.

و خداست که زنده می کند و می میراند و خدا به آنچه می کنید بیناست.

وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ

و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، حتما آمرزش و رحمتی از جانب خداوند بهتر است از آنچه آنها جمع می کنند.

سوره آل عمران ، آیات 156-157


  • فاطمه غلامی

به میچکا گفته بودم یه مطلب برای «25 نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» مینویسم. الان به این نتیجه رسیدم که خودم علیه خودم و بقیه خشونت به خرج ندم خیلیه! زیادی حرف زدم، حوصله ملت سر رفت و دعوام کردن. منم خودمو تبعید کردم به اتاق. حالا من زده به سرم دیگه خودم برم از اون شال و کلاها بخرم، بقیه چه گناهی کردند هی وراجی هام رو بشنون!


#اصلنم دیگه ذوقم پرید. شال و کلاه نمیخرم.

#بله به گوش مدیریت منزل برسه یقینا میفرمایند: به درک که نمیخری!


#سنجاقـ ـَک :

عرض تسلیت و ابراز همدردی با هموطن های داغدیده مون در سانحه برخورد قطار.

  • فاطمه غلامی

... هاشمی، بیکاری، روحانی، رکود، نظرسنجی، بیکاری، مجلس، حقوق نجومی، قانون تحریم، ظریف، مغایر برجام، مطهری، دادستانی، فرمانداری، مشهد، فاطمه حسینی، قاسمی، دروغگو، مایه شرمساری، صادقی، صالحی، عادی، عادی، عادی، عادی ...


می گفت: دجال خرک طبالی دارد که آی طبل میزندها! بعد یک عده دلشان که هیچ، خودشان هم می روند پی تماشای طبالی خر، آن وقت امام یادشان می رود.

هر بار که این ها را می گفت، توی همان دنیای کودکی فکر می کردم به اینکه کاش خرک واقعا خوب طبالی باشد! کاش حداقل خرشدنگانِ خرک، خرِ خوب خرکی شده باشند. کودکیست دیگر!


#گاهی خلاصه وقایع یک هفته در سه خط خلاصه می شود ...

#راستی مولا چگونه تمام دردهای دلش را میان یک کلمه جا داد که هنوز که هنوز است «شقشقیه» از کوتاه ترین روضه های دنیاست ...


#سنجاقـ ـَک :

عجب زیبا لبیکی گفتند به سالار شهیدان!
شهدای انفجار تروریستی امروز بغداد را می گویم
+
جهان وطنی ها عزادارند، از عراق و ایران و افغانستان گرفته تا پاکستان
البته راضی به زحمت نیستیم
هشتگ #pray for تان را نگهدارید برای همان #paris جانتان


#قاصد ـَک :
ماهان جانم
متشکرم از بابت نوشتن +از رنجی که می‌بریم...
  • فاطمه غلامی

صبح

سرد بود

برف می بارید

باید میرفتم از جزوه ها پرینت می گرفتم

کاموا و شال و بارونی و پوتین و دستکش لازم بود اما کافی ...


ظهر

گفت نگاه کن خورد و خوراک ملت اونقدر مهم هست که بازار تو این برف باز باشه

پیرمرد گاری چهار چرخ تکیه داده به دیوار رو برداشت

راننده دست برد و رادیو ماشین رو روشن کرد

مجری رادیو گفت پول خوشبختی نمیاره

گفتم پول لازم هست اما کافی ...


عصر

لرز کردم

حالم بهم خورد

خودش رو زود رسوند

دستم رو گرفت و بلندم کرد

نگرانیش برام لازم بود اما کافی ...


شب

سیراب می شدم

زلال کلماتش روحم رو زنده کرد

وقتی پشت بند «کَلّآ اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین»

گفت «اِنَّ ﷲَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَ الَّذینَ هُم مُحسِنون»

همراهی او کافی ست و تقوای ما لازم .


#سنجاقـ ـَک :

یا حافظ یا حفیظ

احفظ لنا سیدنا و امامنا و قائدنا و نور عیننا

بحق محمد و اله الطاهرین

  • فاطمه غلامی
http://www.axgig.com/images/11121928782374704139_thumb.jpg
- من که خودم مال خودمو نگاه میکنم
+ :)
- و فکر میکنم الان چقدر بزرگ شده
+ تو خیلی با حالی دیگه :|
+ عکس کیه؟
- و اینکه ممکنه ی روز منم اینطور از ...م عکس بگیرم به یاد پدرش
- پسر شهید مهدی یاغی کرار
+ حفظکم الله
- (در جواب + سوم): خیلی
+ الکی مثلا
- والا

#سنجاقـ ـَک :
هر که دعوت شد، التماس دعای فرج ...
پنج شنبه 95/9/4 - 8:30 صبح
تهران - مسجد جامع فلکه اول خزانه بخارایی
تشییع شهید مدافع حرم گیلانی، شهید یدالله قاسم زاده
  • فاطمه غلامی

ی بار نشسته بودیم تو خونه که شنیدیم از تو کوچه یکی داره به باغ وحش حیوانات اهلی ابراز علاقه میکنه.

ی بار هم با مادر رفته بودیم بازار دیدیم ی موجود دو پای مذکری گوشی رو چسبونده به گوشش و مشغول انجام همین عمل هست.

ی بار هم یکی از بچه ها اومده بود می گفت ی موجود دو پای مذکری رو دیده که گویا حیوون اهلی درونش بیش فعال شده و ی موجود دو پای مونثی رو گرفته زیر جفتک و لگد. بعد اون موجود دو پای مونثه زیر جفتک و لگد طرف، ذکر دوستت دارم گرفته بوده.

حالا اینا اصلا به من چه! هر چقدر دلشون میخواد خر و الاغ هم باشن ولی اگه ی بار دیگه از این داستان های حمارانه تعریف کنن برام، اون روی انقلابیگری فرانسویم بالا میاد با گیوتین میرم سراغشون. نگن نگفتم!


#حالم بهم خورد از بس پسره روش دست بلند کرد و باز دختره گفت عاشقشم

#به کجا چنین شتابان رو کاری ندارم. ی خرده آروم تر، نخوری به دیوار


#سنجاقـ ـَک :

  • فاطمه غلامی
گاهی وقت ها اصلا لازم نیست چیزی نوشت یا حرفی زد ...
  • فاطمه غلامی