107 نیمه شب تا فردا
پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ق.ظ
بچه که بودم یکی از شیطنت هام این بود که روی انگشتای پام وایسم و به زور دکمه آخر یقه پیرهن مردونه بابا رو ببندم. بابا هم یکم «نکن دختر نکن دختر» های الکی چاشنی خنده ش میکرد و بعد از اینکه من به زور دکمه ش رو میبستم، بازش میکرد. میگفتم اون آقاها میبندن خب تو هم ببند. میگفت من نبستم و نمیبندم.
#بزرگ
که شدم نمیدونم اول از یقه دیپلمات متنفر شدم یا از کلمه دیپلمات!
#داغ دلم به نیمه شب نمیکشه. ارسال در 14:56 چهارشنبه
سنجاقـ ـَک:
چند ماه قبل به م... گفتم اگه بمب آمریکا هم بخوره وسط تهران،
باز این دولت دست از برجام برنمیداره چون شریان حیاتش هست و بس.
حالا بعضی ها دل خوش کنند به «اشتباه کردم» گفتن های حمارپندارانه جناب ظریف ...
خوب است یکبار دیگر برویم بخوانیمش: +من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام
مخصوصا جایی که آقا از سرنوشت مصدق گفتند
- ۹۵/۱۰/۲۳