103 نیمه شب تا فردا
دوشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ق.ظ
بعد ده روز به این نتیجه رسیدم که روزانه نوشتن علیرغم وقتی که ازم میگرفت یک نظم خاصی به زندگیم داده بود. حالا به نظرم اونچه به واقعیت نزدیکتره اینه که اتفاقاتی که در این ده روز گذشته رخ داده در وهله اول روند نوشتنم رو بهم زده و بعد از این طریق نظم ذهنم رو بهم ریخته.
#از وقتی اینجا اومدم خیلی افسوس میخوردم که فرصت نوشتن مثل وبلاگ قبلی رو ندارم، حالا این هم روش ...
#یاد بچگی هام افتادم و اون دفترهای دکلمه ...
#مطالب این ده روز کی از حالت کلیدواژه های در حالت پیش نویس در میان؟!
سنجاقـ ـَک:
فایلهای ضبط شده کلاس کنکور رو مرتب میکردم که دیدم صفحه دسکتاپ و دانلودها دیگه خیلی شلوغه. ی طبقه بندی سریع در حد خیلی دم دستی کردم که رسیدم به این عکس و فرستادمش تو پوشه سیاسی.
چند ساعت بعد رفتم سر گوشیم دیدم یکی نوشته: «از نماینده ای که سطح درک و شعورش در حد بتمرگ و پفیوژ هست، انتظار نمیره که رزمایش موشکی رو کم عقلی خطاب نکنه.»
گاهی وقتها تشخیص حسی که دارم یا باید داشته باشم، برام خیلی سخته ...
گاهی وقتها تشخیص حسی که دارم یا باید داشته باشم، برام خیلی سخته ...
- ۹۵/۱۰/۲۷