#دفترچه انتخاب رشته اومد. نمیشد اول نتیجه آزمون رو اعلام کنن ما خیالمون راحت بشه که از آخر اول شدیم و تمام :/
- ۱ نظر
- ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۱
ی عده هم هستند که هنوز دعای سحر اول ماه مبارک رو نخونده دارن ربنای شجریان رو برای دم افطار میفرستن.
غبطه میخورم به اینکه کاش ی ذره از همت هر ساله این جماعت رو من در مداومت ختم قرآنم داشتم.
#تعارف نداریم که!
دیشب داشتیم تلویزیون میدیدیم که مامان خانم رفت تو اتاقم بعد یهو داد زد این چه وضعیه فاطمه.
منم د بدو که ی جوری رفع و رجوعش کنم. گفتم خب نمیشه که هی جمع کنم پهن کنم.
گفتن حالا فردا همه وسایلتو جمع کردم ریختم تو حیاط میفهمی.
هیچی دیگه. از ترس صبح بلند شدم پارچه و روبان و چسب و قیچی و غیره رو جمع کردم و اتاق رو کردم دسته گل. ولی حالا دوباره باید بریزمشون وسط اتاق بشینم سفارش مشتری رو آماده کنم.
شلخته نیستم ولی وقتی دارم کار میکنم باید وسایلم دور و برم و دم دستم باشن. دقیقا مامان خانم هم عادتش هست ولی خب از امتیازات مادرانه شون بهره میبرند دیگه :/
#دقیقا موقع ارسال پیام زیر تو کانال من داشتم اتاق تمیز میکردم :)
داشتم قابلمه برنج رو هم میزدم که بابا اومد تو آشپزخونه ...
+ دختر دیشب کسی تو *** (محلمون) مرده؟
- نه! من که چیزی نشنیدم. چطور؟
+ آخه بمب ترکیده بود دیشب.
- گیرم مرده باشن، ی بلا کمتر، حوصله داریا پدر من.
با خنده و «خب خب» گویان دور میشه.
#پدر شب زود میخوابه، یکم هم عصب گوشش به خاطر شلیکهای خمپاره زمان جنگ آسیب دیده. مثلا ی بار باید ی چیز رو صد بار بگی تا درست متوجه بشه، ی بار هم صدای به هم خورد دو تا شی یا حتی خنده یا صداهای معمولی و یهویی براش حکم صدای شکستن دیوار صوتی توسط هواپیما رو داره. منظور از این بمب همون ترقه های دیشبه.
حالا دست و جیغ و ترقه قبول ولی چرا زوزه میکشن و عوعو میکنن؟
#به ازای هر زوزه و ترقه مادر جان ی نفرین نثارشون میکنه هر چند که اینا بیشتر به دعا جهت شفا نیازمندند به نظرم
#راستی اولین طعنه پرزیدنت را هم دریافت کردیم ما 16 میلیون نماد «خشونت». علی برکت الله