میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

سریال کره ای میدیدیم.

تمام حواسم به زیرنویس بود که قسمت 49 ام رویای فرمانروای بزرگ رو نشون میداد و اینکه چند قسمت به آخرش مونده.

مادر بی مقدمه گفت: مهاجرانی و بقیه شون از بیدام هم کمتر بودن.

ی نگاه به مادر کردم، ی نگاه به خواهر و بعد ی نگاه به تلویزیون.

بیدام، فرمانده شکست خورده شورشی علیه فرمانروای شیلا، به فرستاده دشمن که بهش وعده داده بود اگر به بکجه پناه بیاره بعد از حمله به شیلا و شکست فرمانروا، اون رو فرمانروای شیلا میکنن جواب رد داد و رفت تا آخر جنگید و کشته شد.

یاد جواب استاد عباسی، چند ماه قبل تو دانشگاه مازندران به اون دانشجو افتادم که نمی تونست خیانت های این جماعت رو باور کنه: همین حرفهایی که امروز به شما گفتیم، یک روز به اون آقایون هم گفتیم. گوش نکردند و امروز تو bbc و voa نوکر دشمن شدند. امیدوارم فردا شما جای اونها نباشید.


#سریال کره ای میدیدیم ...


سنجاقـ ـَک:

-دایی شهید، شهید انقلابه؛ عموی شهید، شهید جنگه. خود شهید هم که در سوریه به شهادت رسید؛ دعا کنین که بچه‌هامون برن قدس رو آزاد کنن.

 -«دعای مجاهدت میکنم براشون«.

+ روایت دیدار با ستاره ها - اول آذر 95

  • فاطمه غلامی

بچه که بودم فکر میکردم منظورش اینه که کمتر حرف بزنید که دفعه بعد حرفی برای گفتن داشته باشید.

بزرگتر شدم و دستم که به فضای مجازی رسید، نظرم تغییر کرد. فکر کردم شاید منظورش چیزی مشابه همون جمله ادبی باشه که هر بار از قول یک نفر نقلش میکنند. همون جمله که میگه ارزش آدم به حرف هایی هست که برای نگفتن داره.

امروز وقتی سر سفره صبحانه نشسته بودم و صداش رو میشنیدم، به نظرم رسید هیچ چیزی بهتر از «همه پل های پشت سرت رو خراب نکن» معناش نمیکنه.

خدا میدونه! شاید چند وقت دیگه نکته مهم تری پشتش پیدا کردم!


#مادر از قول مادرجون خدا بیامرز میگفت «ایته نزده حرف بنه»، یعنی یک حرف نگفته باقی بذار.

#الان توانایی بالقوه اپوزیسیون شدن و فمنیست شدن در حد اعلای مرد ستیزی رو توامان در خودم میبینم. یک چیزی تو مایه های اون برنامه هه که آخرش بهمون گفتن اصلاح طلب. خدا کنه بالفعل نشه که حقیقتا دیگه جایی برای بالفعل کردنش ندارم فعلا.

سنجاقـ ـَک:

علی مطهری -نائب رییس مجلس- امروز در دانشگاه شریف در مورد تمدید ده ساله تحریم‌های امریکا علیه ایران: همه ما آمریکا را می‌شناسیم و به او اعتماد نکردیم. ما نباید در دام ترامپ بیافتیم. آنها می‌خواهند ایران خودش برجام را نقض کند.  همین یعنی برجام به نفع ایران بوده که اینها به دنبال نقض آن هستند. یعنی آمریکا برجام را موجب قدرت یافتن ایران می‌داند. اینها به دنبال این هستند که کاری کنند ایران برجام را نقض کند. ما باید صبر کنیم اگر بناست نقض شود باید از سوی آمریکا باشد. اگر اینگونه شود به ضرر آمریکایی‌هاست. اگر نقض آنها موجب نقض ما شود اتمام حجت از سوی ایران است. ما حسن نیتمان  را نشان دادیم و نباید احساسی شویم و کاری کنیم که موجب استفاده انها شود.


جناب مطهری که هیچ، اونایی که بهش رای دادند هم به کنار، عمق استدلال هم که جای خود، نقص و نقض برجام هم به درک، من دلم برای ترامپ میسوزه که با اینکه دیگه چیزی برای نقض و پاره کردن به دستش نمیرسه، باز این جماعت دارن مثل لولوی خرابکار همه چیز رو سرش میشکنند.

داداش! تمدید تحریم تو همین دولت اوباما جونتون قانون شد، تصویب شد و تمام.

  • فاطمه غلامی

از بس این چند روز برای از درس گرفته تا مسائل روزمره زندگی حرص خوردم، حس میکنم معده م داره سوراخ میشه. دارو هم تاثیر چندانی نداشت.

#به شدت محتاج دعام

  • فاطمه غلامی
میگفت: بارون بود و زمین خیس. از در که بیرون اومدیم شروع کرد بالا پایین پریدن و دویدن. هر چی بهش گفتم درست راه برو، اینطوری ندو میفتی گوش نکرد. آخرش در ی لحظه سرخورد و افتاد. بلندش کردم و بردمش سمت ماشین. سوار شدیم. برگشتم عقب دیدم ساکت نشسته و سرش پایینه. گفتم دیدی گفتم ندو میفتی، حالا خوبه لباست گلی شده؟ سرشو بالا کرد و گفت اصلا خوب کردم لباس خودم بود.

#دیشب سنای آمریکا هم تمدید تحریم‌های 10 ساله رو تصویب کرد.
#پیراهن برجام و شلوار دولت تدبیر همچنان جا برای گلی شدن داره.


سنجاقـ ـَک:
مهمتر از مفاد برجام «تجربه برجام» است ... آمریکایی‌ها که قبل از برجام می‌گفتند می‌خواهیم تحریم‌های فلج کننده علیه ایران وضع کنیم، پس از برجام تا به امروز 73 طرح و بیانیه علیه ایران به کنگره ارایه داده‌اند! اینها واقعیات پسابرجام است و کسانی که می‌گویند سیاست خارجی عرصه واقع‌نگری است باید این واقعیات را ببینند زیرا اینها واقعیت‌های سیاست خارجی آمریکاست.
دکتر سعید جلیلی - ۲۴ آبان ۱۳۹۵ - دانشگاه کردستان
+
  • فاطمه غلامی
اومد جلوی من و زهرا ایستاد و گفت: شما چرا زیادتر نمیاید خونه ما؟!

خاله بر عکس مامان شاغل بود و برای اینکه زیاد تو زحمت نیفته، در عوض هر چند بار که اونا میومدن، ما میرفتیم خونه شون.

یادم نیست چی بهش گفتم که دستش رو زد به کمرش و گفت: خب اگه مامانتون شما رو نیاورد گریه کنید، اینطوری اینطوری - اجرای عملی حالت- پاتون رو بکوبید زمین، لجبازی کنید تا راضی بشه.

خنده مون گرفته بود. مامان ی اخم الکی بهش کرد و گفت: چشمم روشن! آفرین! بچه های من لجبازی بلد نیستند.

چند سال قبل بود؟!

یادم نیست! شاید خیلی دور، شاید نه خیلی دور.

کاش قدر دخترخاله نیم وجبیم برای رسیدن به در خونه ت لجاجت و سماجت به خرج میدادم خدا ...


#باز با گلایه، با طلبکاری، با سوال، زدم زیر گریه ...
#
باز هم دیر یادم اومد «دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من»
#
تا مسلمان شدنم، راه چه بسیار مانده ...


سنجاقـ ـَک:

«و ما نزلت برسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله نازلة قطّ الاّ دعاه فقدمه ثقة به»؛ هر وقت مسأله مهمّی برای پیامبر پیش می آمد، پیامبر او را صدا می کرد و جلو می انداخت؛ به خاطر این که به او اعتماد داشت و می دانست که اوّلاً خوب عمل می کند؛ ثانیاً از کار سخت سرپیچی ندارد؛ ثالثاً آماده مجاهدت در راه خداست. مثلاً در «لیلة المبیت» - آن شبی که پیامبر مخفیانه از مکه به مدینه آمد - یک نفر باید آن‌جا در آن رختخواب می خوابید. پیامبر علی را جلو انداخت. در جنگ ها، امیرالمؤمنین را جلو می فرستاد. در کارهای مهم - هر مسأله اساسی و مهمّی که پیش می آمد - علی را جلو می انداخت: «ثقة به»؛ چون اطمینان داشت و می دانست که او برنمی گردد؛ نمی لرزد و خوب عمل خواهد کرد. ببینید؛ صحبتِ این نیست که امثال بنده - آدم های حقیر و ضعیف - ادّعا کنیم که می خواهیم این‌ طوری عمل کنیم؛ نه. صحبتِ این است که ما باید در این جهت حرکت کنیم. انسانِ مسلمانِ پیروِ علی، خطّش باید این خط باشد و هرچه بتواند، جلو برود. +بیانات آقا - ۱۳۷۸/۱۰/۱۰


سلام ماه ربیع الاول

سلام مادر محرم

مادر محرم، مادر محرم، چقدر به تو می آید این لقب. درست مثل ام ابیها به حضرت مادر.

سلام مادر محرم، سلام ماه اشک های نهان، سلام ماه انقلاب فاطمه زهرا (س).

خوش آمدی و چه آمدنی که از تقارن طوفانی این اولین نیمه شبت هنوز سال ها و سال ها و سال ها ست که روزگاران بر خود می لرزند.

می شنوی زمزمه ارض و سماء را که یا علی (ع) گویان به استقبالت آمده اند در این لیلة المبیت ، در این لیلة الدفن، در این تقارن طوفانی ...

  • فاطمه غلامی

عصر مداحی گوش می دادم که پیام داد:


از کرامات شما

قاتل تان

در خانه تان

پناه می گیرد ...


روضه ای شد و دلی لرزید و اشکی ریخت ...


#اما حالا انگار اجرش از کفم رفت، فقط با یک جمله ناصواب.


قاصد ـَک:

متشکر از جناب صفایی نژاد

بابت معرفی این مطلب: +ضایع شدن عمل در آینده

  • فاطمه غلامی
با حکم جلب رفتن در خونه طرف.
طرف حاضر به همکاری نشده و به قول خودش با کمک پسرش فرار کرده رفته تو خونه.
تا سه نصف شب هی پیام فرستاده که مامور پشت دره، منم نمیرم، اونا نمیرن، حکم جلب غیر قانونیه، فلانه، بهمانه.
از اینور هم بعد از کلی تو بوق و کرنا کردن کانالاشون که آی بیاید از فلانی دفاع کنید و بعد رفتن خبر رو سایت ها و خبرگزاری های معاند، برادر طرف اومده میگه کشور نیاز به آرامش و وحدت داره، قوه قضائیه و دادستانی برای ما محترم اند و برادرم مطیع ولایت فقیه هست.

#خدا وکیلی الان جای سیامک انصاری خالی نیست زل بزنه به دوربین؟!
#قضیه اون +خرکه که یادتون هست. تا انتخابات داریم هنوز. جاهای خنده دارش مونده.
#همه آثار ابراهیم حاتمی کیا ی طرف، اونجایی که تو آژانس شیشه ای نرگس میگه «مو میدونم این وسط گوشت قربونی عباسه» ی طرف. شنیدم جدیدا راس فتنه هم از ارادتش به ولی فقیه گفته.


#سنجاقـ ـَک :
«شهید شهریارى بسیجى‌ وار کار کرد. آن روزى که درها را به روى ملّت ایران خواستند ببندند که محصول این رادیو دارو ها به دست مردم نرسد... اینها - مرحوم شهید شهریارى - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطّلاع دادند که ما لوله‌ى سوخت و صفحه‌ى سوخت را هم ساختیم». + بیانات آقا - ۱۳۹۳/۰۹/۰۶
همسر شهید شهریاری بعد از یاداوری نماز شب ها و حیا و تواضع شهید، گفتند: «به جرات می گویم در تمام زندگی مشترکمان کلمه ای از مجید دروغ نشنیدم به همین دلیل است که میگویم اگر مجید شهید نمی شد عجیب بود».
گویا هر شهیدی، در کنار اون وجهی که لایق و برازنده شهادتش کرده، یک وجه مظلومیت هم داره.
دردناک ترین بخش مظلومیت شهید شهریاری، به نظرم نه نحوه شهادتشون، بلکه صحبت های همون آقایی بود که بی هیچ شرمی گفت «اگر ما امروز 20 درصد را تعلیق کرده‌ایم اصلا از اول به آن احتیاج نداشتیم» و با وقاحت تمام فراموش کرد روزی رو که گفته بود «اگر در آن زمان شهید شهریاری می‌گفت که من مثلاً 10 میلیارد تومان دستمزد می‌گیرم تا این کار را انجام دهم، ما مجبور بودیم که بدهیم؛ هر چه می‌گفت، مجبور بودیم که بدهیم، برای این‌که کس دیگری نبود که این کار را انجام دهد. تنها کسی که در مملکت می‌توانست این کار را انجام دهد، شخص شهید شهریاری بود و لاغیر. با این حال، ایشان حتی یک ریال هم دستمزد نگرفت. حتی وقتی من خواستم دستمزد ایشان را پرداخت کنم، ناراحت شدند و گفتند که من این کار را برای کشورم انجام دادم».
آقای صالحی! خیلی زود فراموشی گرفتی دکتر، خیلی زود.
  • فاطمه غلامی
- فردا 28 صفره؟
+ آره
.
.
.
- امروز چند شنبه ست؟
+ حالت خوبه؟ یک شنبه.
- فردا دوشنبه ست ...
.
.
.
#صبح یک دوشنبه ... عصر یک دوشنبه ... امان از داغ این دوشنبه ها
  • فاطمه غلامی

اینجانب رو تصور کنید در حالی که دو چشم بینام و شش دنگ حواسم معطوف به مانیتور و مطالب مهم موجود روی صفحه هست. حالا ادامه ماجرا ...

+ فاطمه
- (تغییر حالت به یک چشم به مانیتور، یک چشم به مادر): بله؟!
+ نهار باقالی خورشت درست کردم. ماهی شور میخوری یا آشپل؟
- (تغییر حالت به کلا به سمت مادر): چی؟
+ ماهی بذارم یا آشپل؟
- فرقی نمیکنه.
+ باز شروع کرد فرقی نمیکنه فرقی نمیکنه رو!
- خب واسه من فرقی نمیکنه. ببین زهرا چی میخوره همون رو بذار.
+ زهرا رو ولش کن. اون که نمیخوره. تو چی میخوری؟
- واسه من فرقی نمیکنه. هر چی گذاشتی میخورم.
+ فرقی نمیکنه! یعنی من الکی تا اینجا اومدم؟!
- خب من هر دو رو دوست دارم. نمیتونم انتخاب کنم.
+ هر دو نمیشه.
- خو ماهی بذار ... نه آشپل بذار.
+ با این سن و سال هنوز نمیتونی انتخاب کنی پس حالا حالاها رو دستمون موندی. بالاخره ی روز مجبوری انتخاب کنی.
- (بنده در حالت دست روی صورت مثلا خجالت و این حرف ها): اون موقع دیگه نمیشه دو تا رو دوست داشت، انتخاب راحته.
+ فکر کردیییی! حالا من چی بذارم؟
- همون ماهی بذار.
+ (در حال خروج): رو دستمون میمونه این.
- (بدو به سمت در اتاق): گفته باشم ها! من اینا رو امشب مینویسم تو وبلاگم.
+ بله میدونم ...ـی (به نفعم نبود سانسورش کردم :) )

#هلاک فوران محبت مادرانه ات.
#دلم سوخت برا نیمه گمشده ندیده و نشناخته م که در حد ماهی شور حسابش میکنند :/

#سنجاقـ ـَک :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا

ای کسانی که ایمان آورده اید

لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزًّی لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا

همانند کسانی نباشید که کفر ورزیدند و درباره برادرانشان، هنگامی که آنها مسافرت کردند (و در سفر مردند) و یا رزمنده بودند (و شهید گشتند)، گفتند اگر در نزد ما مانده بودند نمی مردند و کشته نمی شدند

لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فی‏ قُلُوبِهِمْ

(بگذارید) تا خداوند این (عقیده و گفتار) را حسرتی در دل های آن ها قرار دهد

وَ اللَّهُ یُحْیی‏ وَ یُمیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ.

و خداست که زنده می کند و می میراند و خدا به آنچه می کنید بیناست.

وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ

و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، حتما آمرزش و رحمتی از جانب خداوند بهتر است از آنچه آنها جمع می کنند.

سوره آل عمران ، آیات 156-157


  • فاطمه غلامی

به میچکا گفته بودم یه مطلب برای «25 نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» مینویسم. الان به این نتیجه رسیدم که خودم علیه خودم و بقیه خشونت به خرج ندم خیلیه! زیادی حرف زدم، حوصله ملت سر رفت و دعوام کردن. منم خودمو تبعید کردم به اتاق. حالا من زده به سرم دیگه خودم برم از اون شال و کلاها بخرم، بقیه چه گناهی کردند هی وراجی هام رو بشنون!


#اصلنم دیگه ذوقم پرید. شال و کلاه نمیخرم.

#بله به گوش مدیریت منزل برسه یقینا میفرمایند: به درک که نمیخری!


#سنجاقـ ـَک :

عرض تسلیت و ابراز همدردی با هموطن های داغدیده مون در سانحه برخورد قطار.

  • فاطمه غلامی