میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

میقات

زمان و مکانی برای برایِ او بودن ...

یکی تو تلویزیون گفت لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.
پرسید روزی چند بار این ذکر رو میگی؟
باز شد مثل چهارشنبه و ستاره ها. گفتم اصلا یادم نمیاد آخرین بار کی گفتمش!
گفت پس باید بیام با حاجی صحبت کنم.

#به کجا چنین شتابان سرگردانم!

سنجاقـ ـَک:
خدا به شوید باقالی رحم کرد که حاجی تا بعد عید کلاس نداره
  • فاطمه غلامی
گفت: تو رفتی گفت مگه من کوتاهی کردم براش
گفتم: من رفتم که نشنوم تو باز داری تعریف میکنی
و نگفتم که تمام درد من از زیادی هاست نه کمی ها


#یعنی قشنگ به خاطر رفتار امروزم خودم رو لایق جهنم رفتن میدونم

#کاملا مشخصه که دکترها هم موندن که دقیقا چرا ی آدمی با جواب آزمایشهای سالم باید چنین دردی داشته باشه ولی من میدونم که دوای دردم ی سفر طولانیه.همین
#مدرک msp رو رفتم بعد یک سال از آموزشگاه گرفتم. نمره پایانی 99 از 100. اینم رفت روی باقی مدرک ها.

سنجاقـ ـَک:
بچه که بودم با مامان روی دیوار اتاقم از این بساط ها داشتیم. کاش همیشه همون قدری میموندم ...
  • فاطمه غلامی
فردا نوبت دکتر دارم و باز بحث بیام و نیام که: از ی طرف میخوام رو پا خودت وایسی از ی طرف تنها میری به من نمیگی دکتر چی گفته.
حالا هر بار میام صد بار میپرسه و صد بار جواب میدم ولی دریغ!

#مادر من، مادر من ...
#این زخم معده دوست داشتنی ...

سنجاقـ ـَک:
کی میدونه پشت دهانه هولناک ی سیاهچاله چی در انتظارشه؟!
  • فاطمه غلامی
امروز کلاغی دیدم با شاخه درختی به منقار، که لحظه ای روی میله بالای یک ساختمان نشست و بعد پر زد به سمت لانه ای شاید دور، شاید نزدیک!


#من و قابیل و کلاغ و خدای مان ...


سنجاقـ ـَک:
یادداشت های چهار صفحه آخر تقویم 95 رو نوشتم به شرط حیات برای خرداد 96 و سر کلاس. تا حضرت حق چه بخواهد.
  • فاطمه غلامی

بالاخره روز موعود رسید و امروز تو تولد س... ، عیدی های کوچولوهای جمع رو براشون بردم چون احتمالا عید خیلیاشون برن مسافرت. فقط و فقط و فقط خدا میدونه چقدر این مدت به این فکر کردم که «اگه خوششون نیاد چی؟!» و باز فقط و فقط و فقط خدا میدونه که وقتی اون میزان از خوشحالی و ذوق رو دیدم چقدر هیجان زده شدم و چقدر انرژی گرفتم. البته این بار هم خدا رو شکر باز حواسم به بزرگترهای جمع بود. تقریبا دو برابر تعداد بچه ها درست کرده بودم که همه ش تموم شد.

چند وقت پیش یکی از دوستان دانشگاه که الان تو خونه کارگاه عروسک سازی زده میگفت تو چرا اینقدر قیمت های پای کارهات پایینه. بهش گفتم من بیشتر درست میکنم برای هدیه دادن برای همین زیاد درگیر قیمت نیستم. یک جورهایی ذوق میکنم از ذوق کردن بچه ها. هفته پیش که دوستم با دخترش اومده بود چون کلاه سر بچه گذاشته بود دیگه گلسر نزده بود براش. کلاه رو که برداشت دیدم موهاش خیلی ژولی پولیه. رفتم یکی از سنجاق سرهایی که درست کرده بودم آوردم زدم موهاش. از ذوقش برداشت موهاش رو دسته کرد جلو پیشونیش سنجاق زد. هی سرش رو تکون میداد سنجاق میخورد به دماغش میخندید. خلاصه «در آوردن ذوق بچه ها کسب و کار من است». شکر.


#با دستمال کاغذی پیرهن درست کردم برای عروسک باربی بچه ها. به قول آقاجون خدابیامرز «تو پیش دبستانی ای فاطمه؟!»


قاصد ـَک:

من امروز این عکس رو دیدم، تو رو نمیدونم

ولی میدونم فقط تویی که میتونی از توی عکسی که در زمان و مکانش نبودیم نشانه های خاطراتمون رو پیدا کنی

رفیقم، دلم برات تنگ شده. برای تک تک لحظه ها ...

  • فاطمه غلامی
جوری یکسره اشک میریختم که نمیتونستم جلوم رو ببینم. ملت پا میشن صبح جمعه میرن دعای ندبه ای، کوهی، یا اصلا میخوابن تا لنگ ظهر، اون وقت من باید اینجوری برخیزم. میگن نمرود با پشه مرد، من امروز داشتم با مژه هام که افتاده بود تو چشمم به ملکوت میرفتم. یکی هم نیست بگه بشر تو که اینقدر حقیری، سرکشی کردنت چیه آخه.

#شما دعا کنید بلکه عاقبت بخیر بشم

سنجاقـ ـَک:
فایل عذرخواهی وزیر بهداشت رو گوش میکردم، اونجایی که گفتن دلیل عصبانی شدنشون درخواست پشت سر هم در مورد دانشگاه و بیمارستان و چی و چی بوده، یاد ی بنده خدایی افتادم. طفلک هر چی به شوهرش از خرید گرفته تا تعمیر وسایل خونه و دکتر و غیره میگفت، مرد پشت گوش مینداخت. ی بار عصبانی شد گفت فردا میرم به این رفتگر سر کوچه میگم باهام بیاد خرید وسایل سنگین رو بیاره، گلدونا رو برام جا به جا کنه و ی لیست از کارهایی که شوهرش پشت گوش می انداخت رو گفت و آخرشم گفت هر کی ازم پرسید این آقا کیه میگم شوهرم مرده این آقا اومده کمکم.
همون جور به اون مرد گفتیم شما چرا زن گرفتی، باید از آقای وزیر پرسید چرا سرکشی و بازدید عمومی میرید؟!
  • فاطمه غلامی
آروم زمزمه کرد «دره شهر گمشده، رو نقشه پیدا شده». فرزند کبیر کوه میدیدم. نگاهش کردم. گفت «از صدا و سیما که رفته بودند برای گزارش از اسکان جنگ زده ها در ایلام، مردم دره شهر  این رو میخوندن». حالا امشب بدره گویا روی نقشه پیدا شده.

#کاش میذاشتید کمی بهتر پیدا بشه آقای وزیر!
#کارگردان سریال پرستاران (از نوع ساخت ایرانش) یا بیمارستان دولتیِ آموزشی ندیده یا ...
#فرزند کبیر کوه مستندی هست از زندگی شهید داریوش رضایی نژاد و دره شهر٬ آبدانان و بدره شهرهایی هستند در کوه پایه کبیر کوه.

سنجاقـ ـَک:
قاصد ـَک:
عزاداری هاتون قبول حضرت حق و التماس دعا
ممنون که عمومی و خصوصی و تلگرامی به یادم بودید. زنده ام شکر خدا.
  • فاطمه غلامی
  • فاطمه غلامی
#همیشه وقتی ی چیزی میگفتم و مامان بساط روضه خوندن رو پهن میکرد شاکی میشدم، ولی امروز خودم از صبح وسط بساط روضه ام. از دسته گل و کادویی که نبوده و نیست بگیر تا خودِ خودِ بازی آشتی و دلتنگی و این حرفا. یکی نیست بگه ی جوری بازی در بیارید که آدم دلش بیاد بازی بخوره. خدایا شکرت با این فامیل های دو سر گل و گلاب ما. (این روضه اصطلاح خاصی تو خونه ماست، سبک و ماهیتش با اون روضه فرق میکنه)

#از وقتی طرح دو فوریتی آقایون اصلاح طلب مجلس رو خوندم، مدام برنامه مسئول ... بسیج دانشجویی کشور جلو چشمم هست. عبارت طرح سوال توی بند یک طرح، دقیق مصداق همون سوال پرسیدن من و فنا دادن برنامه بود. چه سالی بود 92. یعنی وسط اون خونه نبودن ها ی حبس رفتن کم داشتم که نشد دیگه. حیف. (اگه باز ببینمش باز همون سوال رو ازش میپرسم بی شک)

#صحبت های امروز آقا رو که گوش می کردم بنظرم قسمتی که در مورد بحث آشتی ملی گفتن، بیشتر از اینکه جواب به فتنه گرهای 88 باشه، پیچوندن گوش امثال باهنر و سلیمی نمین و ... بود و الا تکلیف جناب باغی و دار و دسته ش که مشخصه.

#نسبت به سفر روحانی به عمان و کویت حس خوبی ندارم. هر وقت پای وساطت این شیخ نشین ها به میان اومده یک ضربه ای خوردیم و صد البته که از خودی خوردیم و نه از اونها. اون از وساطت مذاکرات که از غنی سازی بیست درصد رسیدیم به پلمپ و بتن و برجام، و حالا هم که بعد دو سال ویران کردن خونه و مدرسه و بیمارستان و عزا کردن عروسی های مردم یمن، تازه برای اولین بار موشک یمنی ها رسیده به ریاض، خدا میدونه دوباره چه نقشه ای دارن.

#داشتم شبکه ها رو میگشتم یهو تصویر سید اومد که داشت از سید عباس میگفت و بعدش سخنرانی خود سید عباس که گفت اگه ذلت رو بپذیریم اون وقت این ذلت رو باید به فرزندانمون به ارث برسونیم. گفتم نه خودش پذیرفت و نه گذاشت به بچه ش برسه. مامان آه کشید. وقتی مناجاتش رو پخش کردن یاد مناجات های شهید چمران افتادم. دیگه به این نتیجه رسیدم که خدا وسیله مرگ آدم ها رو بنا بر خواست واقعی دلشون قرار میده. یکی تو استخر، یکی تو آتیش، یکی تو لباس سیاه عزای اربعین، یکی هم همون جور که تو قنوت نمازش خواسته تیکه تیکه. (به همسر سید عباس موسوی و پسرش غبطه میخورم. این شهادت خانوادگی فوق عاشقانه ست ...)

#مستند شریک الانتصار رو قبلا دیده بودم. هر بار میبینمش یک جنبه ش بیشتر اشکم رو در میاره. نمیدونم چرا برای بعضی ها تحمل کسی که وظیفه ش رو درست انجام داده سخت تر از بازخواست کردن کسی هست که نه تنها خراب کرده بلکه اصلا عین خیالشون هم نیست که خراب کرده. غر زدن برای اینکه چرا این بودجه به بازسازی لبنان اختصاص داده شده خیلی راحت تره از اعتراض به اینجور حیف و میل بودجه استان توسط استاندار و شهردار و فرماندار. اعتراض پیشکش، تحسین هم میکنن!

#جناب صادقی توئیت گذاشته که نهار رفتن شورایعالی فضای مجازی و به هر کدومشون هم ی گوشی دادن. دلم میخواد به جای اینکه بنویسم چرا دادن یا چرا گرفتید، یادم بمونه اون موقع ها که میرفتیم جلسه، فرق نمیکرد بسیج باشه یا نهاد یا شرکت، قرار نانوشته بین مون این بود اگه ختم به کار میشد از پذیرایی که همون کیک و آب میوه بود میخوردیم، اما اگه به نتیجه نمیرسید، یا میدیدیم اصلا ما اهل اون کار نیستیم یا کار بی فایده و ثمری هست، کلا دست بهش نمیزدیم که مدیون بیت المال و یا اون طرف مقابل نباشیم.

#به آدم ها و مشکلاتشون با عینک پوزیتیویسم نباید نگاه کرد، دیگه اعتقادات و احساس شون که جای خود داره. (شاید به یاد آوردن این نکته بی ربط نباشه به تذکر امروز آقا به مسئولین)


سنجاقـ ـَک:
هیچ چیزی جای وبلاگ رو نمیگیره برام اما میتونم در یک لحظه حذفش کنم.
از شبکه اجتماعی ... بیزارم اما نمیتونم مطالبم رو ازش حذف کنم.
حکایت دنیا هم همینطوره گویا.
  • فاطمه غلامی
اینکه من دزدی نمیکنم به معنی خوب بودن من نیست
حتی اینکه از دیوار مردم بالا نمیرم هم به معنی دزدی نکردن نیست
گفتم که خودم و شما در جریان باشید!

#شدیدا به استاد فلسفه اخلاق نیازمندم، در حد جنگ و جدل وسط مباحثه
#زیادی سر در جیب مراقبه (!) فرو بردم، گویا داغ کردم
#آبجی صبح رفته مسابقه، ده روز دیگه میاد. فیلسوف نشم این ده روز!

سنجاقـ ـَک:
جناب صالحی امیری وزیر ارشاد گویا فرمودند که: «این دولت و شخص رئیس جمهور و اغلب وزرا از خانواده ایثارگران بوده یا خود ایثارگر هستند یا در عرصه‌های مختلف ایثار خدمت کرده‌اند و از این نگاه تخریب دولت، تخریب فرهنگ ایثار و شهادت است و کمک به دولت برای رسیدن به قله‌های توسعه و پیشرفت کمک به توسعه فرهنگ ایثار است».

اینکه «ملاک حال فعلی افراد هست» بماند، اینکه «چه چیزی مصداق تخریب هست» بماند، حتی اینکه «بایدها و نبایدهای فرهنگ ایثار و شهادت چیست» هم بماند. فقط یکی بی زحمت لطف کنه به من بگه ایشون این جملات گهربار رو از کجا پیدا میکنن.
  • فاطمه غلامی