موسم تبریکات

استادمون پیام تبریک ارسال بنمودند. همون استادی که چند روز قبل +این پیام رو صادر نموده بودند.

به هر حال من از خوشحالی شون خوشحالم.

#جدای شوخی تبریکات ما رو پذیرا باشید پیرامون مشارکت 80 درصدی در انتخابات.

#ی سوالی که ذهنم رو درگیر کرده بود از اول اعلام تایید صلاحیت شده ها این بود که اولین اقدامشون بعد از سر کار اومدن و البته در صد روز چی میتونه باشه. پیش زمینه ش هم خاطرات تقویم 92م بود چون اولین اقدام جناب روحانی بعد از ریاست جمهوری انتقال مراسم تشریفات از نهاد ریاست جمهوری به کاخ سعد آباد بود و بزرگ ترین اقدامشون هم در پایان صد روز جمع کردن بساط غنی سازی بیست درصد. حالا که دوباره قرعه به نام جناب روحانی افتاده باید دید این بار چه شاهکاری در صد روز اول خلق میکنند.

#از آن لینک های برای ثبت در تاریخ: خطابی با نخبگان هوادار آقای روحانی در انتخابات ۹۶

خدا وکیلی رشته کم بود!

دورهمی امشب فقط اونجاش که قیمت برای هدیه سالگرد آشنایی به آنی مدرک فوق لیسانس صنایع داد و خواهر جان قهقهه زنان دست نوازش کوبید بر سر حقیر :|


#فردا رو بی خیال، دو هفته دیگه و جواب کنکور ارشد رو چه خاکی بر سر کنم :/

فاقد عنوان 4

با وقایع امروز، فی الحال نتیجه انتخابات شاید آخرین دغدغه ام باشد ...

فاقد عنوان 3

یَا إِلَهِی

اى خداى من

وَ رَبِّی

و پروردگارم

وَ سَیِّدِی

و سرور من

وَ مَوْلاَیَ

و مولایم

لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو

براى کدامیک از دردهایم به حضرتت شکوه کنم

وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْکِی

و براى کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و اشک بریزیم

لِأَلِیمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ

آیا براى دردناکى عذاب و سختی اش

أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ

یا براى طولانى شدن بلا و زمانش

فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِکَ

پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى

وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ

و بین من و اهل عذابت جمع کنى

وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ

و میان من و عاشقان و دوستانت جدایى اندازى

فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ

اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم بر فرض که بر عذابت شکیبائى ورزم

فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ ...

ولى بر فراقت چگونه صبر کنم ...

#نسیم شمالی از لا به لای پرده آشپزخانه میبردم به خاطرات آن رگبار جنوبی پادگان حمید و نوایی از دیار احرار که میخواند زمزمه های مردی در قله اعلای عاشقی را، همه و همه برای آنکه به یاد بیاورم چقدر دلتنگم! این رسمش نیست ...

یکی اون صندلی رو از دستش بگیره الان شیشه رو میاره پایین خودش زخم و زیلی میشه :/

بماند که داعیه داران آزادی و دموکراسی و مبارزه با تحجر و افراط گرایی و تندروی دیشب ریختن ستاد سید و بچه ها رو زدن اما خدا وکیلی یکی به این دوستان بگه دیگرزنی میکنید فدا سرتون ولی دیگه خودزنی نکنید. این دوره مجری انتخابات وزارت کشور شیخ دکتر حسن خان روحانی هست. والا اگه تقلبی هم بخواد به فرض محال بشه به نفع شما میشه. حالا باز خودزنی میکنی به شعور خودت توهین میکنی فدا سرت، به شعور ملت توهین نکن. بذار انتخابات شروع بشه بعد جفنگیات بباف.

#اینا تعطیل اند به طور کلی، فقط موندم جدیدا تعطیل کردن بالاخونه رو یا از اول همینطور تعطیل بودن!

#اینا اگه تا الان نخواستن بفهمن امانت داری 250 هزار تا رای تو انتخابات 92 یعنی بزرگترین تو دهنی به مدعیان تقلب در انتخابات 88، دیگه نخواهند فهمید بی شک و بلا شک.

در قحطی اول شکموها میمیرند یا ترس از وبا بیشتر از خود وبا میکشه

دو جمله بالا رو بارها و بارها از آقای پدر و مامان خانم شنیدم و صد البته بارها و بارها درست بودنش رو به چشم دیدم. اونهایی که بیشتر حرص و ولع خوردن دارند از ترس قحطی و اونهایی که جان دوستند از ترس مردن میمیرند.

امروز پیام یکی از اساتیدم رو برای دعوت به شرکت در انتخابات دیدم و باز برای هزارم شرمسار شدم از قشر فرهیخته و باسواد! این مملکت.

گویا خیلی بهشون فشار اومده بود!

نمیدونم شاید واقعا تهرانی ها ریخته باشند هایپر مارکت ها رو خالی کرده باشند از ترس قحطی! شوخی نیست که یک هفته بگذره شما شیر کاکائو نخوری! یک هفته بی کره! مگه میشه؟ مگه ممکنه؟!

به هر حال هر کی تو زندگیش دغدغه هایی داره. این وسط کره نصیب یک عده شد و سیمان و بتن نصیب ما. حمدالله.

#یکی از اصول جنگ روانی القای جنگ و قحطی و ناامنی هست. اگر میخواید به روحانی رای بدید، رای بدید اما نه به خاطر ترس از جنگ و قحطی.

نه به روحانی وطن فروش عامل تحقیر ملت و برباد دهنده ثمره خون شهیدان

پیامک تبلیغاتی اومده:
(نه به تحریم! نه به عوام فریبی!
پیشرفت ایران در گرو رای به عقلانیت و اعتدال است
آگاهی رسانی وظیفه ملی هر ایرانی است
با روحانی تا1400)

منم بعد چهار سالی که نشد پیامکای تبریک عید رو جواب بدم تلافی کردم عنوان رو فرستادم.

#بچه پررو

فاقد عنوان 2

از بعضی چیزها مینویسیم تا از بعضی چیزها ننویسیم
به بعضی چیزها فکر میکنیم تا به بعضی چیزها فکر نکنیم
درباره بعضی چیزها صحبت میکنیم تا از بعضی چیزها صحبت نکنیم

#و چقدر سخته پنهان کردن درد با درد

من از تکرار تاریخ میترسم ...

یک ساعت دیگر دعوتیم مجلس شعله زرد نذری. ناسلامتی روز عید هست! پدر رفته نماز جمعه و خواهر مشغول غر زدن که «نمیشد نیمه شعبان ی روزی غیر جمعه می افتاد» و مادر که زیر لب می گوید «مگه هر چند سال یکبار این اتفاق می افته، خیر و برکت داره این تقارن». من اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشد. بلکه بیشتر حتی. می ترسم.حتی روز میلاد شما هم می ترسم. من میترسم از این جمع شدن جمیع اشرار عالم پشت سر یک نفر. من میترسم از تکرار تاریخ ...

#لعنت به هر چه بالای شهر

#لعنت به هر چه خاطرات بالای شهر

#لعنت به هر چه ...

آدم که خبر نداره مردم تو چه خانواده ای بزرگ شدن!

شاید وزارت ارشادی ها هم بعله!

#در مورد کتاب +لک‌لکی در کار نیست قبلا خوانده بودم. به مناسبت حضور این کتاب در نمایشگاه کتاب امسال (البته به گفته تعدادی از دوستان)، بد نیست شما هم بخوانید.

 
#با مادر رفته بودیم نمایشگاه کتاب رو به روی شهرداری. چشمم رفت سمت کتاب کوچک جیبی ای که خیلی خوب و جذاب صحافی شده بود. یادم هست اولین اعتراض سیاسی ام را همان جا ابراز کردم، بعد از دیدن کتابچه متن و ترجمه اشعار گروه فاسد ... که با مجوز وزارت ارشاد دولت اصلاحات زیر چاپ رفته بود. راهنمایی بودم.