هوا بس ناجوانمردانه گرم است

فکر میکنم اگه جناب روحانی با همین فرمونی که داره میره ادامه بده اصلا بعید نیست تو آخرین میتینگ انتخاباتیش همون کلت معروفو رو کنه و بذاره زیر چونه ش!

#ما که رفتیم به جهنم، به خودت رحم کن دادا !

#بعدا نوشت:

به نام دانشجو

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است/سهراب

این هوا عطر تو رو کم داره

بارون میباره. از اون بارون های قشنگ اردیبهشتی با چاشنی رعد و برق که دلم رو میبره. هنوز باورم نشده و چمدونی که بر خلاف تمام سفرهام تا الان بسته نشده، خودش گواه این باور نکردنه. هنوز باورم نمیشه فردا ان شاءالله نمازم رو تو حریم آقا قامت میبندم. چقدر زود واسطه اجابت دعای دل بی صبرم شدید. ای به فدای روح و دل پاک تون، ای به فدای مظلومیت تون، ای به فدای اون سربند های یا زینب تون. من و روز میلاد عباس بن علی علیه السلام و حریم ثامن الحجج و جامعه کبیره ... شکرا لله حمدا لله.

#دریافت عنوان ...

روزها چه دیر میگذرد و سالها چه زود

پنج سال پیش، در چنین روز و ساعتی اولین وبلاگم رو از سیستم سایت دانشگاه ایجاد کردم.
به قول آبجی طاهره:

 «دوستان من کجا هستند!! روزهاشان پرتقالی باد».

{عنوان ندارد}

ریزه ریزه

#چی میشه که ی وبلاگ نویس وبلاگش رو بی هیچ توضیح و یا پست خداحافظی ای رها میکنه؟
آرشیو اولین وبلاگم تو بلاگفا رو نگاه میکردم، هیچ کس از دوستانم نبودند. طاهره، رها، آقا رضا، بسیجی، کبوتر. آرشیو سومین وبلاگم تو بیان که فاجعه ست. کلا حذف کردند بی خبر! نکنید لطفا.


#در خلال پیام هام به میم ... و نچ نچ کردن پشت سر روحانی و قالیباف و رئیسی و جلیلی و جمنا و ... - دیگه ضعف کردم نشد پشت سر بقیه هم غر بزنم - دیدیم مهدی خزعلی رفته ثبت نام کرده، گفتم بیا بریم ما هم ثبت نام کنیم. الان از همین تریبون حرفم رو پس میگیرم. به قول ی استاد گرامی ای که از بچه های شورای نگهبان هستند و در جواب غر زدنهای حقیر میفرمودند اونی که شما میخوای خدا هنوز خلق نکرده، که الحق راست هم میگفتن. گیریم تایید صلاحیت بشم رای هم بیارم کی میخواد کابینه جمع کنه؟! (اعتماد به سقف رو هم رد کردم دیگه!)


#مادر جان ی ظرفی خریدن گفتن اینو دانشگاه قبول شدی با خودت نهار ببر. یعنی انصافا روحم شاد شد. من حتما قبولم امسال. حتما بی برو برگرد. (حقیر مشغول ترسیم استیکر هار هار در ذهنم بودم که مادر جان فرمودن ظرف رو گرفتم ببینم جنسش چطوره. استیکرها ضایع شدند)


#آخه بعضیا چقدر بی جنبه اند. بعد چهار سال هنوز از من بپرسن در مورد خاطرات انتخابات 92، مورد اول رو اختصاص میدم به قیافه آقای عابدینی بعد شنیدن جمله «ما تعلیق نکردیم! ما تکمیل کردیم» از جناب روحانی، مورد دوم هم قیافه خودم و ه... هست جلو ستاد روحانی زیر سینما. انصافا هر جور حساب کنیم «من که نگفتم» در برابر اون شش - هیچ عقبه. چیه بنده خدا رو الکی دست میندازید. (نکنید یهو روح برجام عذاب الهی بر ما نازل میکنه :/ )


#شما میدونستید شباهنگ به خاطر نمره نوزده، انشاش رو جلو معلم پاره کرده ریخته تو سطل آشغال؟! منم نمیدونستم تا وقتی که رفتم پروفایلش رو خوندم. اصلا ارج و قربش پیشم دو چندان شده از وقتی فهمیدم.


دیگه یادم نمیاد چی میخواستم بگم! فعلا همین.

بعد از برنامه دیشب خندوانه

چشمام رو که بستم خط به خط کتاب میومد جلوی چشمم. و بعد تصور اینکه عکس دوقلوها روی دست کدوم مادر شهیدی آروم میگیره ...

#از روزی که حمید داوود آبادی اون مطلب رو نوشت تا روزی که یوسف اصلانی این پیشنهاد رو در خندوانه مطرح کنه دقیقا ده سال گذشت. ده سال ...

#یوسف اصلانی رو شبیه به حاج عبدالله والی میبینم.

مرد

علی علیه السلام یعنی تجسم عقل و عشق مطلق

#عیدتون مبارک دریافت

خیلی ...

خیلی بهم برخورد